شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مهدی موعود

..هله! ای باد که از سامره راهی شده‌ای
از همان شهر پر از خاطره راهی شده‌ای

قبل هر چیز بگو این‌که ز یارم چه خبر؟
وه که از فاصله با او گله دارم، چه خبر؟

منتظر باشم از این راه بیاید یا نه؟
آن سفر کرده به ناگاه بیاید یا نه

همه با هم به همین جاده اگر خیره شویم
می‌توانیم به این فاصله‌ها چیره شویم..

می‌رسد او که همه منتظرانش هستیم
هر کجا هست به دنبال نشانش هستیم

راه را باز کنید اسب سپیدش پیداست
از همین فاصله آن قد رشیدش پیداست

این نمازی‌ست که هر روز به جا آوردید
بله آن مهدی موعود، به جا آوردید؟

با همان سادگی و عدل علی آمده است
گر چه ما باورمان نیست ولی آمده است

وه که بر ظلم چه بی‌واهمه شمشیر کشید
بر سر کفر چنان فاطمه تکبیر کشید

نام خونین حسین است که بر لب دارد
خطبه‌هایش همگی آتش زینب دارد

در همان وقت و زمانی که خدا می‌داند
از همان جا و مکانی که خدا می‌داند

می‌رسد تا پر پرواز شما بگشاید
«مژده، ای دل! که مسیحا نفسی می‌آید»