شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

یک آسمان کبوتر

عطر تن پیمبر از این خانه می‌رود
بال ملک معطر از این خانه می‌رود

از اینکه مهر مادر من آب بوده است
هر چشمی آمده، تَر از این خانه می‌رود

وقتی در آخرین نفسش آه می‌کشد
یک آسمان کبوتر از این خانه می‌رود...

حیف از گلی که خانه‌نشینی نصیب اوست
حیف از گلی که پرپر از این خانه می‌رود

دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست
دیدی چه زود مادر از این خانه می‌رود...

::

هر جا که می‌روی برو ای دل ولی بدان
راه بهشت آخر از این خانه می‌رود