ابرهای سیاه میگریند
باز باران و باز هم باران
این خبر سخت بود، سنگین بود
تا شنیدیم، بیقرار شدیم
از خیمهها که رفتی و دیدی مرا به خواب
داغی بزرگ بر دل کوچک نهادهای
دختری ماند مثل گل ز حسین
چهرهاش داغ باغ نسرین بود
رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی