سامرا امشب ز شبهای دگر زیباتری
در جلال و در شرف اُمّ القرای دیگری
باز دل، چلّهنشین حرمِ راز شدهست
مرغ شب، با نفس صبح همآواز شدهست
...هر کوچه و هر خانهای از عطر، چو باغیست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغیست
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشۀ می در بغل شکست