تو آمدی و بهشت برین مکه شدی
امان آمنه بودی امین مکه شدی
فلق در سینهاش آتشفشان صبحگاهی داشت
که خونآلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت
چهره انگار... نه، انکار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهرۀ عبدالله است؟
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد