تو آمدی و بهشت برین مکه شدی
امان آمنه بودی امین مکه شدی
بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را
مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را
چهره انگار... نه، انکار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهرۀ عبدالله است؟
دوباره پیرهن از اشک و آه میپوشم
به یاد ماتم سرخت، سیاه میپوشم
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد