دوباره فتنه شد و مردم امتحان دادند
و باز درس بزرگی به دشمنان دادند
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال
نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
همسایه، سایهات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
گردباد است که سنجیده جلو میآید
به پراکندن جمع من و تو میآید
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم