دوباره فتنه شد و مردم امتحان دادند
و باز درس بزرگی به دشمنان دادند
بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست