دوباره آمده آن شب، شب جدایی او
سرم فدایی او شد، دلم هوایی او
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین
در بحر عشق، گوهر جانپرورم ببین
روح والای عبادت به ظهور آمده بود
یا که عبدالله در جبههٔ نور آمده بود؟