روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
یک روز که پیغمبر، از گرمیِ تابستان
همراه علی میرفت، در سایۀ نخلستان
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد