زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود
جبریل، غریق اشک و آه آمده بود
سرسبزی ما از چمن عاشوراست
در نای شهیدان، سخن عاشوراست
با گام تو راه عشق، آغاز شود
شب با نفس سپیده دمساز شود
شاید که برای تعزیت میآید
تشییع تو را به تسلیت میآید
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
خورشید به خون نشستهام، آه! رسید
آهِ منِ دلشکسته تا ماه رسید
در نام رقیه، فاطمه پنهان است
از این دو، یکی جان و یکی جانان است