شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است
اما تو را میبیند آن چشمی که باز است
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید