بر نبض این گهواره نظم کهکشان بستهست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بستهست
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید