ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
اگر نوبهارم، اگر زمهریرم
اگر آبشارم، اگر آبگیرم
دلم شور میزد مبادا نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام