غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
ای دوست ز رحمت، دلِ آگاهم ده
در ماه دعا سیرِ الی اللّهم ده
دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما
دلم شور میزد مبادا نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات