فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست