بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند