دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی