از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
الشام...الشام...الشام... غربتشمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت