در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
بهارِ آمدنت میبرد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش