تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری