تا اشک به روی گونهات گل میکرد
باران به نگاه تو توسل میکرد
دلم پرواز میخواهد، رها در باد خواهم شد؟
نمیدانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟
صدا نزدیک میآید صدای پای پیغمبر
جوانی میرسد از راه با سیمای پیغمبر
ما در دل خود مهر تو اندوختهایم
با آتش عشق تو بر افروختهایم