دیدهام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
ای کعبه به داغ ماتمت نیلیپوش!
وز تشنگیات فرات در جوش و خروش
کنار پیکر خود التهاب را حس کرد
حضور شعلهورِ آفتاب را حس کرد
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
بر عهد خود ز روی محبت، وفا نکرد
تا سینه را نشانهٔ تیر بلا نکرد