اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد
راهش به گریه سد کن و، مگذار بگذرد
روشن چو دل از نور محبت گردد
با مهر قرین، دور ز محنت گردد
گر بنده به حق رسید، مولا گردد
وز بندگی ار گریخت، رسوا گردد