یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن