هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی