ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی