یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی