این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»