در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس