دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما