بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم