با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت