قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت