بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت