این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من