من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست