تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست