سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو