هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی