این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم