خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم