ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم