این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم