بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت
سلام، رود خروشانِ نور، چشمانت
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
وادی به وادی میروم دنبال محمل
آهستهتر ای ساربان! دل میبری، دل
میبینمت به روشنی آفتابها
قرآن شرحه شرحۀ هر شامِ خوابها