به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید