چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند