رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم