عمریست انتظار تو ای ماه میکشم
در انتظار مهر رخت آه میکشم
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
ما را دلیست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی