دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود